سی سال پس از آخرین رویارویی آنها در مسابقات کاراته دره 1984، جانی لارنس به عنوان یک دستکار بیکار که توسط زند تلف شدهاش تسخیر شده است، در نهایت به سر میبرد. با این حال، وقتی جانی یک بچه قلدر به نام میگل را از دست قلدرها نجات می دهد، به او الهام می شود که دوجو بدنام کبرا کای را دوباره راه اندازی کند. با این حال، این احیای زند او و سوء تفاهم های مرتبط، متوجه می شود که جانی رقابت قدیمی خود را با دنیل لاروسو، تاجر موفقی که ممکن است خوشبختانه ازدواج کرده است، دوباره آغاز کند، اما از زمان مرگ استادش، آقای میا ، تعادل اساسی را در زند از دست داده است. در همین حال، حتی زمانی که این ضدیت تشدید میشود، خود را در زیر دستان آنها منعکس میکند، زیرا میگل و رفقایش به تدریج توسط فلسفه اوباش کبرا کای مسموم میشوند. در همین حال، در حالی که دختر دانیل، سامانتا، خود را در میانه این در ری در میان دوستان دروغین میبیند، پسر بدجنس جانی، رابی، ناخواسته خود را میبیند که زیر بال دانیل قرار می رد و به گونهای که شایسته آقای میا است، شکوفا میشود.
Thirty years after their final confrontation at the 1984 All Valley Karate Tournament, Johnny Lawrence is at rock-bottom as an unemployed handyman haunted by his wasted life. However, when Johnny rescues a bullied kid, Miguel, from bullies, he is inspired to restart the notorious Cobra Kai dojo. However, this revitalization of his life and related misunderstandings find Johnny restarting his old rivalry with Daniel LaRousso, a successful businessman who may be happily married, but is missing an essential balance in life since the death of his mentor, Mr. Miyagi. Meanwhile, even as this antipathy festers, it finds itself reflected in their protegees as Miguel and his comrades are gradually poisoned by Cobra Kai’s thuggish philosophy. Meanwhile, while Daniel’s daughter, Samantha, finds herself in the middle of this conflict amidst false friends, Johnny’s estranged miscreant son, Robby, finds himself inadvertently coming under Daniel’s wing and flourishes in ways worthy of Mr. Miyagi.