مادرید، اسپانیا.ماریو با داشتن شهر در زیر امواج شدید گرمای شدید و مقامات توصیه احتیاط ، مانوئل ، پدر سالخورده خود را به خانه خود منتقل می کند.اما زندگی در زیر همان سقف با والدین پرخاشگر و غمگین که در معرض زوال عقل قرار دارند ، یک کار چالش برانگیز است.و پس از آن ، همانطور که علائم مانوئل بر رفتار و زندگی روزمره وی تأثیر می گذارد ، ماریو و خانواده وی می دانند که سایر اکتوژاران ها از الگوی تکان دهنده ای مشابه پیروی می کنند.بیشتر و بیشتر ، شهروندان سفید پوست این شهر عجیب عمل می کنند و زندگی همه را به هم می زند.آیا بیش از آنکه چشم را برآورده کند ، بیشتر از جمعیت سالخورده وجود دارد؟آیا سالمندان چیزی را که برای چشمان آموزش دیده جوانان نامرئی است ، حس می کنند؟
Madrid, Spain. With the city buckling under extreme heatwaves and the authorities recommending precaution, Mario moves Manuel, his senile father, into his home. But living under the same roof with an aggressive, grief-stricken parent succumbing to dementia is a challenging task. And then, as Manuel’s symptoms affect his behaviour and daily life, Mario and his family realise that other octogenarians follow a shockingly similar pattern. More and more, the city’s white-haired citizens act weird, placing everyone’s lives in harm’s way. Is there more to the ageing population than meets the eye? Do the elderly sense something invisible to the youth’s untrained eye?