به دنبال اتهامات فساد، بازرس پلیس کولوا (گوا) راکش کادام خود را می کشد و همسری ویران شده به نام مگا و پسری به نام نیتین را به جا می گذارد. او بر عهده خود می رد تا از اینکه شوهرش توسط یک گانگستر به نام Jaykant Shikre قاب گرفته شده است حمایت کند و بیهوده بر یک تحقیق CBI اصرار می‌کند. هنگامی که دادگاه عالی از Jaykant به اتهامات غیرمرتبط می خواهد که خود را در ایستگاه پلیس شیوگاد، که در مرزهای ماهاراشترا و کارناتاکا قرار دارد، حاضر کند، او از انجام این کار خودداری می کند، و بازرس محلی باجیرائو سینگهام، که اخیراً عاشق شده است. خیره کننده کاویا بوسل، او را احضار می کند. یک Jaikant خشم ن همراه با ارتشی از آدم‌های غرغرو ظاهر می‌شود، اما با باجیرائو که از حمایت کل جامعه برخوردار است، قابل مقایسه نیست. جایکانت متواضع و تحقیر شده به گوا باز می گردد و اطمینان حاصل می کند که باجیرائو به آنجا منتقل می شود. اینجاست که او نه تنها قصد دارد از ارتشی از افراد غرور، کنترل و نفوذ خود بر سیاستمداران و افسران ارشد پلیس برای برنامه ریزی انتقام نهایی بدون مجازات استفاده کند، بلکه به رقابت و …
Following charges of corruption, Colva’s (Goa) Police Inspector Rakesh Kadam kills himself, leaving a devastated wife, Megha, and son, Nitin. She takes it upon herself to canvas support that her husband was framed by a gangster, Jaykant Shikre, and vainly insists on a CBI Inquiry. When the High Court requires Jaykant, on unrelated charges, to present himself at Shivgad Police Station, which is located at the borders of Maharashtra and Karnataka, he refuses to do so, and the local Inspector Bajirao Singham, who has recently fallen in love with stunning Kavya Bhosle, summons him. An enraged Jaikant does appear along with an army of goons, but is no match for Bajirao, who has support from the entire community. Humbled and humiliated, Jaykant returns to Goa, and ensures Bajirao gets transferred there. It is here he not only plans to use an army of goons, his control and influence over politicians and senior police officers to plan the ultimate vengeance with impunity but also contest and …
