جی ساقی است که خانواده اش را رها کرد زیرا همسرش علاقه خود را به او و رابطه آنها از دست داد. او که اکنون به تنهایی در خانه‌ای مخروبه زند می‌کند، هر هفته با زنی ناشناس که نامش را نمی‌داند، رابطه معمولی دارد. در ابتدا، رابطه آنها کاملا فیزیکی است، اما او در نهایت عاشق او می شود. او که می‌خواهد درباره او بیشتر بداند، او را در خیابان‌های لندن دنبال می‌کند و به حومه‌های خاکستری محل زند او می‌رود. سپس او را به یک تئاتر میخانه ای تعقیب می کند که در آنجا عصرها به عنوان بازیگر کار می کند. او متوجه می شود که نام او کلر است و او با اندی ازدواج کرده و یک پسر دارد. متعاقباً برای او مشخص می شود که خانواده اش را ترک نخواهد کرد. آنها برای آخرین بار همدیگر را ملاقات می کنند و با صمیمیتی که در جلسات غیرقانونی برخوردهای قبلی آنها وجود نداشت، رابطه برقرار می کنند.
Jay is a bartender who abandoned his family because his wife lost interest in him and their relationship. Now living alone in a decrepit house, he has casual weekly s.. with an anonymous woman, whose name he does not know. At first, their relationship is purely physical, but he eventually falls in love with her. Wanting to know more about her, he follows her across the streets of London to the grey suburbs where she lives. He then follows her to a pub theatre where she works as an actress in the evenings. He learns that her name is Claire, and she is married to Andy has a son. Subsequently, it is made clear to him that she will not leave her family. They meet for a final time and have s.. with an intimacy that has been missing during the illicit s.. sessions of their previous encounters.
